محل تبلیغات شما
میدونین؟
داییِ بزرگم یه جورایی پدرخوانده ی منه. یه مرد چهل ساله ی شیک پوش و دل زنده. شدیدن خلاق، همه فن حریف و تنگ! و خب پولدار، خیلی پول دار.
مردم دار،شوخ و مهربونه.
چیزها دارم که در وصفش بگم و راستش انگشتم میسوزه و تایپ کردن سخته و اصن حال ندارم راستش.
لُب مطلب اینکه من ایشون رو خیلی قبول دارم. یکی از معدود دلایلِ ارادت من به مردادی هاست!
ولی چه اون سه سالی که تو شرکتش کار میکردم و چه الانی که یه بوم گردیِ خفن و کلاسیک زده، چیزی که به عینه دیدم اینه که لاس میزنه!
گاهی حس میکنم اون یه جوون پر شور و نشاط 24ساله ست و من یه چهل ساله ی اخته ی بی رمق!

حرف های کهنه، در مقدمه ی سفرِ نو!

حرف پایانی یا جمع بندیِ موقتی؟!

راه زیاد رفته ایم.

یه ,ی ,ساله ,خیلی ,تو ,بی ,چهل ساله ,ساله ی ,گردیِ خفن ,خفن و ,یه بوم

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

stafrebema :| یادداشت های شخصی koanetgoadia ... فرادیس (بـــوستــان دین شناسی) FARADIS دنیای ما ܓ✿ راه سعادت انسان❤ خدا ❤ سایت تفریحی و سرگرمی Doug's game starittanma