محل تبلیغات شما
غمی که الان رو دوشمونه سنگین ترین باری نیست که قراره حملش کنیم.
رنج اجتناب ناپذیره و همه ی تلاشای جمعی بشر واسه سرپوش گذاشتن روی این سوراخِ آزاردهنده بی ثمر بوده
شعر، اسطوره، داستان، نمایش، هنر، دین و شاید بشه در یک کلمه گفت تاریخ! که همه ی اینا تلاش مذبوحانه و بی سرانجام بشر بوده واسه فرار از بی معنایی، بی حسی و رنج!
و سوالی که همیشه از خودم پرسیدم اینه که چرا فرار؟ چرا انکار؟
و جوابی نداشتم و کسی جوابی نداد و برگشتم به سمتِ رنج. نه با آغوشی باز، فقط با چشمایی باز و جستجوگر.
_رویکرد من در قبال چیزایی که اذییتم میکردن متفاوت بود. نه بهشون حمله میکردم و نه پشت! معتقد بودم باید خیلی نرم باهاش درگیر شد و با شناختنِ زیر و بم ماجرا به درک رسید و میدونی؟ انگار درک کردن کلید حلِ مسئله ست._
و من احسانم.
یکی دوساله که با تموم وجود احساس میکنم!
رطوبت جوراب هام رو وقتی کفشم واسه روز بارونی مناسب نیست،
ترک دستامو وقتی مرطوب کننده ندارم و هوا سرده،
گرمای میله های سرخِ هیترِ قدیمی رو،
بوی نم رو،
صدای غم رو،
نرمی محبت رو،
بغض های فروخورده رو،
شادی های مستانه رو
و هرچی.و هرچی که پیش میاد و من در اونا چیزی جز زیبایی نمیبینم و حتا اگر رنج پا بده، سوارش میشم و با موفقیت رنج میبرم.

حرف های کهنه، در مقدمه ی سفرِ نو!

حرف پایانی یا جمع بندیِ موقتی؟!

راه زیاد رفته ایم.

رنج ,بی ,واسه ,های ,ی ,بشر ,همه ی ,و من ,من در ,و با ,یکی دوساله

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود مرورگر وبلاگ همسفر آزاده فارسی پیام liosculense گالری لباس مژگان Haraylarım وبلاگ نمایندگی همدان فروشگاه اینترنتی نگین کالا شهر فرنگ گروه پژوهشی جبهه مقاومت اسلامی شهرستان های کاشان و آران و بیدگل