انگار سلولای خاکستریِ لهیده و رنجورم تاب و توان تحمل این هجوم کلمات و افکار رو دارن، از پسش برمیام.
ولی امشب، به خاطر ریه هام هم که شده باید همین الان تموم بشه.
همین الان.
درست ساعت یازده.
به زور حتا.
حرف های کهنه، در مقدمه ی سفرِ نو!
همین ,سه ,الان ,تموم ,هم ,ریه ,همین الان ,هم که ,که شده ,باید همین ,هام هم
درباره این سایت