محل تبلیغات شما
راستش من ساعت سه از خواب پاشدم و دیگه خواب نرفتم.
این مدت رویاگونه گذشته
سکوتِ مرموز و دیوانه وارِ شهر!
رقصِ نامتعارف و بی نظمِ کلمات پیشِ چشمم!
و خب میدونین؟
کلمات، خیلی قدرتمند و اعتیادآورن لعنتیا.
بعضی وقتا جوری منو دوره می کنن که نمی فهمم. من با اونا بازی می کنم؟
یا اونا با من؟

حرف های کهنه، در مقدمه ی سفرِ نو!

حرف پایانی یا جمع بندیِ موقتی؟!

راه زیاد رفته ایم.

کنن ,بازی ,اونا ,خواب ,دوره ,منو ,می کنن ,بازی می ,دوره می ,نمی فهمم ,کنن که

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

binnicomu niewacouvent استخدام ساوه | سایت استخدام ساوه |ساوه Brian's site پرتال معرفی پایگاه های اطلاعاتی Vincent's info sherlock John's memory asincritaf دختر خوشحال